مدح و شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام
شاعر : غلامرضا سازگار
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن
قالب شعر : مسمط
ای سـامـرهات قـبلـۀ دل کعـبۀ جانها ای سفرۀ احـسان تو پیـوسته جهانها
ای عـبـد خداونـد و خـداونـدِ زمانها ای پـایۀ قـدر و شرفت فـوق مکانها
آگـاه ز اسـرار عـیـانهـا و نـهـانهـا
کوتاه به مدح تو و وصف تو زبانها
ای روی تو در بزم ازل شاهد و مشهود وی آمده ساجد به خدا بر همه مسجود
هـم قبلـۀ حاجاتی و هم حجّت معـبود هم حمدی و هم احمد و هم حامد و محمود
غیر از تو که باشد پدرِ مهدی موعود
مهدی که بهار آرد در فصلِ خزانها
ای جان جهان ای همه جانها به فدایت ای نام نکویت حسن ای حُسنِ خدایت
خـورشیــد پنـاه آرد، در ظـلِّ لــوایت امـضـای عبـادات همـه؛ مُهـر ولایـت
بالاتــر از آنــی کـه بگوینــد ثـنـایت
بر اوج جلالت نرسـد وهم و گمانها
در وصـف تــو اشیـاء زبـانـند زبانند جز مدح تو را خـلق نخوانند نخوانند
گـلهای جـنـان بیتـو خزانند خزانند بـا آنـکــه مـقـام تـو نــدانـنـد نـدانـنـد
پـیـوستـه روانــنـد روانـنــد روانـنــد
تـا دور مـزار تـو بـگـردنـد روانهـا
بوی خوش جنّت ز غبـار قدم توست عیسای مسیح آنچه که دارد ز دم توست
حاتم که کریم اسـت ، گدای درم توست تو دست خدا هستی و هستی کرم توست
تنهـا نه فقـط سامـرۀ دل حـرم توست
هرجا نگرم از تو عیان است نشانها
تـو دُرِّ گــرانـمـایــۀ دَه بحـر کـمـالی تـو مهـر فــروزانِ سمــاواتِ جـلالی
تـو عبـد، ولـی عبـد خداونـد جـمـالی احمد رخ و حیدر ید و صدیقه خصالی
دوم حـسـن از حُسـن خـدای مـتعـالی
ای شاهد حُسن ازلت چـشـم زمانهـا
ای خلق سماوات و زمین خاک در تو ای چــار عـلــی آمـده جـد و پـدر تـو
ای مـنـتـقـــم آل مـحـمّــد پــســر تــو پـیـوستــه ســلام از طـرف دادگر تو
بـر مهدی و بر نرجس نیکو سیر تو
مهدی که بوَد در کف او خط امانهـا
ای در جگـر شیعه شـررهای غـم تو ای ارث تو از مـادر تو عـمـر کم تو
با آنکـه بـوَد عـرش به ظـلِّ عـلـم تو خــم شـد کـمـر چـرخ ز بــار الـم تـو
برپاست در عالم همه جا ذکر و دم تو
دارند به یادت همه در سیـنـه فغانها
با آنکه وجودت همه جا تحت نظر بود از نور تو لبریـز دل جن و بـشر بود
وز علم تو دشمن را احساس خطر بود هرجا که خبر بود، فقط از تو خبر بود
پیوسته تو را قوت و غذا خون جگر بود
پُر بود دلت روز و شب از درد نهانها
افسوس که شد گلشن عمر تو خزانی آه ای جگرت سوخته از سـوز نهانی
دادنـد تــو را زهــر در ایــام جـوانی جان شـد به لبت از ستـم دشمن جانی
شد کار محبـان ز غمت مرثیهخوانی
جوشید شرار از نفس مرثیهخـوانهـا
بگذار که بـا سـوز جگر یار تو باشم بگـذار کـه پیوستــه گرفتـار تـو باشم
هرچند که خوارم چه شود خار تو باشم افـتـاده بــه خـاک ره زوّار تـو باشـم
بـا مهــدی مـوعـود عـزادار تو باشم
هـر چند بوَد شرح غمت فوق بیانها
مـن «میثـمـم» و شیـفـتـۀ دار شمـایم مـداح شـمـا، نـوکـر دربــار شـمـایـم
یـک عـمـر گـدای سر بـازار شمـایـم خود هیچم و بـا هیچ، خـریدار شمایم
گـفتـم کـه شـوم یـار شما، عار شمایم
دارم بـه سـر شانه بسی کـوه زیانها
نقد و بررسی
در تمام سایت ها حتی سایت نخل میثم؛ « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بند هشم این شعر بصورت ناقص و با پنج مصرع آورده شده است لذا برای رفع نقص یک مصرع اضافه شد
برپاست در عالم همه جا ذکر و دم تو دارند به یادت همه در سیـنـه فغانها
بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل عدم رعایت توصیههای مراجع و علما؛ پیشنهاد میکنیم به منظور رعایت توصیههای مراجع، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید، فراموش نکنیم که ائمه شیعه و پیرو واقعی می خواهند نه سگ دربار
مـن «میثـمـم» و شیـفـتـۀ دار شمـایم مـداح شـمـا نـه سگ دربـار شـمـایـم